تکه ای از متن پایان نامه :
بوده اند. شاید بتوان گفت در دوران معاصر، در مجموع، عامل اصلی تغییر قدرت ها و حکومت ها، کودتا بوده می باشد و نه خواست و اراده ی ملت ها.
در جنگ های نرم، لااقل در مراحل اولیه ی جنگ، هیچ منازعه ی فیزیکی و سختی صورت نمی گیرد. جنگ نرم از سنخ جنگ های فرهنگی می باشد. ابزار و ادوات جنگی در این نوع جنگ از سنخ ابزارهای فرهنگی و فکری و اندیشه ای و منشی اند و نه ابزارها و وسایل نظامی. دشمنان، در جنگ نرم به دنبال تسخیر باورها و ارزش های یک ملت اند. تصرف قلب ها و مغزها هدف اصلی جنگ نرم می باشد و وقتی به هدف نایل شوند، در حقیقت جبهه ی مقابل را به جبهه ی خودی تغییر داده اند و در چنین صورتی اصولاً نیازی به تسخیر نظامی کشور و یا دخالت رسمی و مستقیم در تغییر نظام حاکم بر آن نیست؛ بلکه این اهداف را خود آن ملت، که همگی یا بخش عمده ای از آنها بر اثر جنگ نرم به جبهه ی دشمن پیوسته اند، تامین می کنند احیاناً اگر نیازی به جنگ سخت باشد، با کمترین مقاومت از سوی کشور هدف روبه رو خواهند گردید و با هزینه ای بسیار اندک به هدف اصلی خود نایل می شوند.
جوزف نای، از پژوهشگران سیاسی معروف معاصر آمریکا، قدرت نرم را به «توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران« و «قدرت برای جذب« تعریف کرده می باشد. (نای، 1388، ص 128) در جنگ نرم با بهره گیری از اقدامات روانی، رسانه ای، تبلیغاتی، اجتماعی و فرهنگی کوشش می گردد جامعه یا کشور هدف از بعد اندیشه ای و اعتقادی تسلیم مهاجمان گردد. به تعبیر دیگر، در جنگ نرم، دشمن کوشش می کند با برنامه ریزی کامل و دقیق و با بهره گیری از همه ی ابزارهای ممکن، بر باورها، احساسات و رفتارهای جامعه ی هدف تاثیر بگذارد؛ به گونه ای که آنان همان چیزی را باور داشته باشند که دشمن می خواهد، همان کاری را انجام دهند که او دوست دارد و همان احساسات و تمایلاتی را ابراز نمایند که دشمن اراده کرده می باشد. در جنگ نرم، مهاجمان کوشش می کنند از طریق استحاله ی فکری و فرهنگی، مردمان جامعه ی هدف را ناخودآگاه به نیروی خودی تبدیل نمایند. هدف جنگ نرم این می باشد که باورها و ارزش های جامعه ی هدف را به گونه ای جهت دهند که همچون مهاجمان بیندیشند؛ همچون آنان فکر کنند و هرآنچه را آنان خوب می دانند، خوب بدانند و هرآنچه را که بد و زشت معرفی می کنند، زشت ببینند؛ و نه تنها از جنگ به عنوان بخشي از طبيعت بشر شناخته مي گردد كه در تاريخي به قدمت تاريخ خود بشر، فراز و نشيب هاي فراواني داشته و به رويكردهاي مختلفي تقسيم شده می باشد. شناخته ترين نوع اين تقسيم بندي، بر مبناي شدت اين جنگ می باشد كه جنگ را به منازعات كم شدت، شديد و تمام عيار، تقسيم بندي كرده اند. در نوع دوم دسته بندي جنگ، آن را از نظر به كارگيري سلاح به طيف هاي جنگ نرم و جنگ سرد تفكيك مي كنند. همچنين جنگ از حيث آشكار يا مخفي بودن، به جنگ آشكار، جنگ نيمه پنهان و جنگ پنهان تقسيم مي گردد. دسته بندي بعدي، طيف شناسي جنگ از حيث موضوع آن می باشد كه به جنگ سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي دسته بندي شده می باشد. نوع ديگر، طيف شناسي جنگ، بر مبناي «ابزار و روش تحميل اراده» می باشد. بر مبناي اين شاخص جنگ، شامل جنگ نرم و جنگ سخت می باشد. اين نوع تفكيك آغاز در مورد تفكيك قدرت، به قدرت نرم و سخت، از سوي جوزف ناي انجام شده، و سپس در دهه ي اخير از سوي ساير انديشمندان تكامل يافته می باشد.
در پاسخ به اين پرسش كه جنگ نرم چيست؟ صاحب نظران و محققان پاسخ هاي متفاوتي داده اند. مفهوم جنگ نرم كه در برابر جنگ سخت به كار مي رود، داراي تعريف واحدي نيست كه مورد پذيرش همگان باشد، و تلقي و برداشت افرد، جريان ها و دولت هاي گوناگون از جنگ نرم تا حدي متفاوت می باشد. همچنين در برخي از تعريف ها مرز بين جنگ نرم، عمليات رواني، قدرت نرم و تهديد نرم مشخص نيست. برخي از پاسخ ها به اين پرسش عبارت ست از: